یه حرف حسابی به آقا پسرای گل :
وقتی ما پسرها اولین بار وارد محیط مدرسه میشویم، حس خاصی داریم. یه نوع دلهره از دیدن پسرهای بزرگتر و غریبه. کسانی که خیلی راحت در رفت و آمدند، بازی میکنند و خلاصه تو سر و کله هم میزنند. گاهی هم وقتشان را صرف سر به سر گذاشتن کلاس اولیها میکنند. یه چیزی تو وجود بچههای کلاس اولی هست که به مرور، با بزرگتر شدن کمرنگ و کمرنگتر میشود.
با بزرگتر شدن و بالتبع آن مرد شدن، این حس دلهره آرام آرام از بین رفته و دیگر مدرسه، دانشگاه، خیابان، روز و شب تفاوت چندانی ندارند. با خیال راحت میروی و میآیی، هرچند نه به صورت مطلق، اما بیشتر مواقع اینگونه به پیش میرود.
ما تقریبا نصف جامعه هستیم، نصف دیگر جامعهمان را زنان تشکیل میدهند که متاسفانه شاید هیچوقت این حس امنیت را - لااقل وقتی که تنها هستند - تجربه نمیکنند.
وقتی که هوا تاریک است،
وقتی که میخواهند چند ساعت روی نیمکت پارک نشسته و تنها باشند،
وقتی که در کوچههای خلوت راه میروند
و...
اونقدرها سخت نیست که حداقل سعی مان را بکنیم، نصف دیگه جامعه هم، حداقل وقتی بزرگ شد، مثل ما این امنیت نسبی را احساس کنند.
چنتا جک ادامه مطلب اگه تکراری بود یا جایی شنیده بودید ببخشید
یارو تو سرازیری دنبال اتوبوس میدویده...
یکی سرشو از تو همون اتوبوس میاره بیرون به مسخره میگه:
خودتــــــــو خسته نکن نمیتونی برسی!!!
یــــــــــــارو میگــــــــــــه :
دعا کن برسم، بدبخت من راننده اتوبوسم!!!
***
یه روز یه چینیه میره بالای کوه میگه هین لا سان لاد تشین...
یه صدا از کوه میاد سخت بود یه بار دیگه تکرار کن!!!
***
سره کلاس بودم.
استاد: کی درسو متوجه نشد؟
من: من متوجه نشدم.
استاد : می خاستی گوش کنی.
من: کره خر.
استاد: چیزی گفتی؟
من: می خواستی گوش کنی.
از کلاس اخراج شدم که هیچ درس رو حذف هم کردم آمـــــــــــــــــــــــا کاملا ارزششو داشت!!!
***
رفتم مغازه سوپرمارکت...
گفت بفرمایید...
گفتم نوشابه خانواده میخوام.
ﮔﻔﺖ : ﻣﺸﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ!
ﮔﻔﺘﻢ : ﭖ ...
ﮔﻔﺖ : ﮔﻤﺸﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯽ ﺷﻌﻮﺭﻋﻮﺿﯽ! ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﯾﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ.
ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﭘﻨﯿﺮ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ.
ﮐﻠﯽ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﺩﺭﺍﻭﻣﺪ و ﺑﻌﺪﺵ ﮔﻔﺖ : ﭘﻨﯿﺮ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﭖ ﻧﻪ ﭖ ! ﻣﺘﺮﯼ؟؟
ﮔﻔﺘﻤﻮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ...!!!
******
پسرا:
۱ : شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟
۲
: ۸ گیگ رم – ۱ ترا هارد…
دخترا:
۱ : شنیدم لپ تاپ گرفتی. مشخصاتش چیه؟
۲ : صورتیه (ذوق مرگ)
***
مریم اون دشمن رو تیر بارون کن...
- نــه حیفه خوشکله دلم نمیاد بکشمش ؛ نمیخوام
سارا اون پسره رو بمبارون کن...
- نـــــــه شبیه بی افمــــــــــــه نمیتونم
بکشمـش
مهسا تفنگ ها رو پر کن...
- باشه ؛ یه لحظه وایســـــــــــا موهامو ببندم
نیلو خشاب ها رو بیار...
- وای یه سوسک داره رو خشابا را میره
شبنم اون پسره رو بکش...
- وای نـــــــــــــــــه نمیتونم خون ببینم
سوسن هفتیرا رو پر کن...
- اه دیدین چی شد ناخنم شکست
مهناز فردا باید بریم خط مقدم...!
- واااای نه! چی بپوشم؟