مرا ببخش که ســــاده
بودنم دلت را زد...
مرا ببخش اگر عشــــق ورزیدنم چشمانت را بست...!!!
می روم تا آنان که توانا ترند... تو را به اوج
بودنــــت برسانند ...
حالا که رفتنی شده ای باشد قبول ...
لا اقل این نکته را بدان :
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم می تپید دلم بود نامهربان . . .